این قصهای کوتاه به درازای ۵۰سال است که مینویسم، نه ادیب هستم و نه نویسنده فقط حرف دل است و امیدوارم بر دل نشیند. چند کلمهای درباره فرمانده و استاد عزیزم بهزاد معزی، کسی که راه آسمان را برایم گشود و بهمن آموخت آنچه را که میدانست و تجربه کرده بود بدون تکبر و با بزرگواری خاص خودش، طی سالها کم کم علاوه بر رابطه استاد و شاگردی دوستی عمیقی بین ما شکل گرفت که مثل اعضای یک خانواده همیشه از غم و شادی هم با خبر بودیم، بزرگترین خدمتی که به من کرد و همیشه مدیون او هستم اینکه مرا به راه سازمان مجاهدین فراخواند.
بیاد فرمانده و استاد عزیزم سرهنگ بهزاد معزی
این قصهای کوتاه به درازای ۵۰سال است که مینویسم، نه ادیب هستم و نه نویسنده فقط حرف دل است و امیدوارم بر دل نشیند. چند کلمهای درباره فرمانده و استاد عزیزم بهزاد معزی، کسی که راه آسمان را برایم گشود و بهمن آموخت آنچه را که میدانست و تجربه کرده بود بدون تکبر و با بزرگواری خاص خودش، طی سالها کم کم علاوه بر رابطه استاد و شاگردی دوستی عمیقی بین ما شکل گرفت که مثل اعضای یک خانواده همیشه از غم و شادی هم با خبر بودیم، بزرگترین خدمتی که به من کرد و همیشه مدیون او هستم اینکه مرا به راه سازمان مجاهدین فراخواند.